درباره علی سعدی

من در تهران متولد شدم در ابتدا رویای من تبدیل شدن به یک جراح مغز و اعصاب بسیار خاص در سطح بین الملل بود البته این رویا را تقریباً تا سن ۱۸ سالگی همراه خود داشتم اما تقریباً در سن ۹ سالگی به طور اتفاقی زمانی که داشتم در مغازه سی دی های کامپیوتری دنبال بازی کامپیوتری مورد علاقم میگشتم متوجه شدم که صاحب مغازه خودش در حال بازی کردن یک شبیه ساز خلبانی هست برام جالب شد از آنجایی که دوست پدرم بود با اصرار خیلی زیاد قبول کرد که به من هم آموزش بده اون موقع به من گفت که این شبیه ساز پرواز حدود ۴۰ درصد از خلبانی واقعی هست بعد از حدود سه هفته طول کشید تا با زبان کودکانه اون رو به من آموزش داد اونجا بود که کمی به خلبانی علاقه مند شدم بعد از اینکه خودم حدود 4 ماه انقدر با این شبیه ساز کلنجار رفتم متوجه خیلی نکات و موضاعات دیگری در بحث خلبانی و هواپیما شدم در سن ۹ سالگی یه شب به سرم زد که یک کتابچه در مورد آموزش خلبانی بنویسم البته ان موقع نمیدانستم که نوشتن یک کتاب نیاز به وجود ناشر و محتوای خاص داره خلاصه این کتاب را که حدود هفتاد صفحه بود نوشتم و وقتی بعد ها بهش فکر می کردم کمی برام خنده آور بود اما در هر صورت به کمک پدر و مادرم یک نسخه پرینتی از این کتاب چاپ کردیم که کلا فکر می کنم حدود هفتاد تا نسخه بود از اینجا بود که یکم تمایل من به تبدیل شدن به یک شخص علمی و متفاوت بیشتر شد البته بعدها که در سن ۱۵ سالگی گواهینامه خلبانی فوق سبک را اخذ کردم خلبانی دیگر به عنوان یک حرفه و تخصص در ذهنم وجود نداشت و ندارد بلکه صرفاً به نظرم مثل رانندگی خودرو یک کار روزمره و عادی است

چند سال بعد وارد دبیرستان علامه حلی در خیابان غفاری تهران شدم که در آن سال ها مدرسه ای خاص برای افرادی بود که با آزمون هوش انتخاب می‌شدند و به اصطلاح زیر نظر سازمان استعدادهای درخشان بود. در آن دوران هنوز رویای من تبدیل شدن به یک جراح مغز و اعصاب بود در دوران دبیرستان جذب و عضو تیم المپیاد زیست شناسی شدم و بعد از آن توانستم بدون کنکور وارد دانشگاه در رشته پزشکی شوم . از چند سال قبل شنیده بودم که بازار بورسی وجود دارد که هر شخص میتواند به زعم خود تحلیل و با آزادی تمام خرید و فروش کند.در آن زمان اطلاعی نداشتم که بازار مالی جهانی نیز وجود دارد. در زمان دبیرستان مدرسه ما به علت خاص بودن کتابخانه بسیار بزرگ و پر باری داشت که در آن زمان ها بعضی اوقات میرفتم و کتاب های اقتصادی را می‌خواندم یا حتی صبح ها روزنامه میخریدم و قیمت سهام ها را نگاه می کردم و حتی خیلی دوست داشتم که بتوانم با استفاده از خبری که همان روز در روزنامه ها چاپ می شد فردا را پیش بینی کنم به طور مثال “یادم هست روزی در همان روزنامه آگهی مزایده فروش نیسان وانت زامیاد را دیدم توی فکر خودم پیش بینی کردم که حتماً فردا سهام شرکت مربوط به این مزایده باید رشد کنه . خلاصه اینکه در گوشه ذهنم یک همچین موضوعی همیشه بود اما به علت نبود آگاهی و دانش در این زمینه،نمیدانستم که دقیقا چگونه باید به یک فرد متخصص در این حوزه تبدیل و چه آینده ای را برای خودم متصور شوم.

بر اساس مجموع سالهایی که به اصطلاح در دوران مدرسه جهشی خونده بودم حدوداً ۴ سال زودتر وارد دانشگاه شدم ولی با گذشت زمان یک موضوعی در ذهن من ایجاد تناقض بین ایدئولوژی فکری من و رشته پزشکی کرده بود. جراحی و انجام دادن کار متفاوت را دوست داشتم اما از روی بلند پروازی و شاید زیاده خواهی همیشه به این فکر میکردم که در نهایت پزشکی یک دانش انفرادیست یعنی در واحد زمان تنها به یک بیمار می توان خدمات داد و از طرفی از نظر اقتصادی و مالی، شغلی به حساب می اید که در نهایت منوط به زمان و سلامت دستان و چشمان شماست و عملاً امکان توسعه اقتصادی درآن وجود ندارد اما با آشنایی که با بازار مالی پیدا کرده بودم متوجه شدم در بازار مالی و رشته های اقتصادی می توان توسعه بدون حد و مرزی برای کسب و کار خود ایجاد کرد. از طرفی آزادی بی حد و مرز این کار و اینکه هیچ رابطه ای با افراد دیگر ندارد و عملاً یک استقلال در تصمیم گیری و ایجاد استراتژی وجود دارد موجب علاقه مضاعف در من می شد.

چندی بعد متوجه شدم که در نیویورک یک دوره آموزش بازارهای مالی در حال ثبت نام برای برگزاری است. در تابستان سال ۲۰۰۹ که دانشگاه تعطیل بود در آن دوره شرکت کردم و عملاً این شروعی شد برای فعالیت در بازارهای مالی. بعد از مدتی یک ترم را هم از دانشگاه مرخصی گرفتم و در آنجا به آموزش ادامه دادم و بعد از برگشت به ایران رشته پزشکی را ادامه دادم. نمیدانم شاید هنوز به بازار مالی اطمینان نداشتم. تقریباً سه سال بعد با اطمینان بیشتری که به بازارهای مالی پیدا کرده و درآمدی که از این طریق داشتم نهایتاً پزشکی و پزشک شدن ارزشش را در افکار من از دست داد و متوجه شدم که در جوامع توسعه یافته یک تحلیلگر اقتصادی یا اقتصاددان، سطح اجتماعی بسیار بالاتری دارد . فلذا از دانشگاه انصراف دادم و وارد رشته اقتصاد شدم .چندی بعد بحث پوشش ریسک و هجینگ را در آلمان آموختم و عملاً دیگر رویای من تبدیل شدن به جورج سوروس دیگر و شاید حتی بهتری بود.

خلاصه رزومه علی سعدی در حوزه بازار مالی

• معامله گر، سبدگردان و استراتژیست بازارهای مالی
• اولین متخصص هجینگ و کنترل ریسک در ایران
• آموزش دیده در آلمان و ایالات متحده آمریکا
• اولین مدرس مدیریت سرمایه نوین در ایران
• مشاور درآمد های ارزی وزارت نفت ج.ا.ا
• مشاور زیر ساخت سامانه 100 تحلیل
• مولف کتاب (هنر ورود و خروج ) نشر آراد
• مولف کتاب (مدیریت ریسک و سرمایه ) نشر آراد
• موسس (شرکت پوشش ریسک سعدی) در گرجستان
• طراح اولین تست شخصیت و روانشناسی معامله گری