شاهین کلانتری
من از این حرفها زیاد میشنوم:
-حالا زوده! من فعلاً در حال یادگیریام. حالا سِنیه که من باید تجربه کنم.
-باید خاک این کارو بخورم. فلانی ده سال فلان جا حمال بوده که حالا به اینجا رسیده.
حالا بیایید به زیرمتن جملات بالا فکر کنیم:
«من فعلاً در حال یادگیریام» تسکیندهندهترین بهانۀ تنبلی و تعلل است.
هر از گاهی دو سه تا کتاب را ورق میزنی، گذرت به دو سه تا کارگاه و کلاس هم میافتد. اما قدم از قدم بر نمیداری. به خاطر فرار از حالِ دل به هم زن خودت یادگیری را بهانه میکنی به این امید که بالاخره یک روزی خیلی «قوی» ظاهر میشوی!
بعد، هر از گاهی که سرت را از برف بیرون میکشی میبینی افرادی با امکانات کمتر، سن کمتر و حتی مهارت کمتر از تو هزاران کیلومتر پیش رفتهاند و تو در توالت بین راهی ماندهای و به بهانۀ یادگیری سوار اتوبوس نشدهای.
در فرآیند یادگیری مؤثر چیزی به نام دریافت ذهنیِ صرف ارزشی ندارد. اگر چیزی را آموختی و آزمودی، یعنی بلدی. در غیر این صورت اسم چه چیزی را یادگیری گذاشتهای؟
بهتر است با بهانۀ یادگیری خودمان را گول نزنیم.
«من در تکاپوی انجام کار هستم» خیلی ارزشمندتر از «من در حال یادگیریام» است. در اولی اگر یادگیری چاشنی کارت باشد موفق میشوی، اگر هم نباشد که از رده خارج میشوی.
اما در دومی بدون هیچ نمود بیرونی میتوانی سالهای سال خودت را گول بزنی و حتی حس خوبی هم داشته باشی.
«خاکخوری» هم از آن بهانههاست که ممکن است تا پایان سال ما را گول بزند.
دوستی داشتم که با داشتن انبوهی از کتابها، جای کار شخصیِ مناسب و ایدههای خوب در نهایت به کارمند مبتذل یک سازمان تبدیل شد. آفتابه لگن، هفت دست، شام و ناهار هیچی.
چرا؟ چون دوباره با یکی دو تا جملۀ قشنگ، ترس و تنبلی خودش را پوشاند.
خودش را توجیه کرد که فلان آدم موفق هم سالها کارمندی کرده، حمالی کرده و جان کنده و حالا برای من هم زود است از الان کار خودم را شروع کنم. من فعلاً در حال یادگیریام!
باش تا صبح دولتت بدمد.
در روزگاری که تو میتوانی در یک روز پروژۀ بزرگی را در فضای اینترنت شروع کنی و ظرف مدتی کوتاه تمام ظرفیتهای آن را بسنجی چرا باید به خاطر ترس و تنبلی راه آدمهای ماقبل اینترنت را بروی و با سالها کارمندی در سازمانهای عقبافتاده دنبال یادگیری باشی!
بسیاری از کارها را دیگر نیازی نیست تجربه کنیم. اوضاع تغییر کرده. برای آزمودن شاقترین کارها یک لپتاپ آنلاین کفایت میکند.
پس میبینیم که یادگیری به مضحکۀ گریز از تنبلی تبدیل شده:
من یاد میگیریم، پس هیچ کاری نمیکنم. یادگیری برای یادگیری!
من به خودم اجازه نمیدهم:
به بهانۀ یادگیری از عمل خودم بکاهم.
تنبلی و تعلل را با یادگیری توجیه کنم.
به بهانۀ تجربه تن به کارمندی در هر جایی بدهم.
امکانات و ظرفیتهای اینترنت را دست کم بگیرم.
به بهانۀ خاکخوری به کاری احمقانه و اشتباه ادامه بدهم.
ست گادین جملهای گفته که الهام و قدرت بسیاری در آن نفهته است:
«استبداد انتخابشدن را کنار بگذارید. خودتان انتخاب کنید.»
یعنی منتظر نباشید تا دیگران به سراغ شما بیایند. شما شروع کننده باشید و دیگران را انتخاب کنید.
غالباً همۀ ما تلاش میکنیم تا به سطحی برسیم که دیگران ما را انتخاب کنند. مدرک میگیریم تا راحتتر انتخاب شویم. روزمه میسازیم تا راحتتر انتخاب شویم. به هر سازی میرقصیم تا راحتتر انتخاب شویم.
گادین میگوید دیدگاه «من را انتخاب کن» قدرت سیستم را تصدیق میکند.
آغازگرها دنبال اثبات شایستگی خودشان به دیگران نیستند. آنها حرکتهای تازه را آغاز میکنند. ابتکار عمل دارند و به دنبال پیوسن به مسیرهای از قبل طراحی شده نیستند.
در امروز ایران که ابتذال و فساد از اول تا آخر سیستم دولتی و خصوصی را فراگرفته. تلاش برای اثبات خود به فرهنگ مسلط، تن دادن به تباهی و به رسیمت شناختن قدرت سیستم است.
حالا آغازگربودن بیش از همیشۀ تاریخ ارزشمند و پیشبرنده به نظر میرسد.
منبع:
https://bit.ly/2Lq95hZ